عیانِ دل

حرف‌های عیانِ دل

۸ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

تعهد

با یکی از بچه‌ها که حرف از رابطه و ازدواج بود، گفتم که من واقعاً در حال حاضر توان هیچ‌کدومو ندارم، چون تعهد ندارم و دوست ندارم متعهد بشم! بعد همزمان با هم اشاره کردیم که «نه که لاابالی باشم، ولی وقتی کسی رو دوست نداری، آدم‌ها رو به چشم آپشن می‌بینی و هر لحظه ممکنه یکی بیاد با آپشن‌های بهتر»

گاهی که احساس نیاز عاطفی دارم به رابطه و اینکه کسی باشه، به یاد اینکه در عین حال عمیقاً دلم نمی‌خواد در بند کسی باشم هم می‌افتم، ولی علت همه‌ی اینا در اصل اینه که دلم دوست‌دار کسی نیست. برای همین هرچقدر هم که آپشن‌های خوبی (!) پیش میاد می‌دونم که بیشتر از یه مدت نمی‌تونم تحملشون کنم و تهش دو سه ماه می‌تونم دوام بیارم.. ولی کاش تا جوان هستم یکی پیداش بشه که دوستش داشته باشم.. من نمی‌خوام برای تکمیل فرآیند زندگی ازدواج کنم! البته که نمیتونم ازدواج کنم، چون من توان تحمل کردن ندارم و زود رها می‌کنم آدما رو اگه بستگی عاطفی نداشته باشم... خلاصه.. از درد‌دل‌های یک غیرمتعهد :))

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اینترنیسم: اتاق عمل سرپایی ۲

فیزیوپات رفتم بخش، دیدم انترن آقا داره یه پروسیجری انجام می‌ده رو یه خانم مسن. رفتم جلوتر پرسیدم گفت تپ مایع آسیت. یکی دو دقیقه صبر کردم بعد دیدم که حالم داره بد می‌شه. جلو چشمام سیاه می‌شه و حالت تهوع دارم. پیشرفتی که کرده بودم این بود که در لحظه از هوش نرفتم و قبلش آلارم گرفتم. از همون موقع تپ مایع آسیت برام یه کار خفن به نظر رسید! امروز که انجام دادم تنها بودم باز (کمک بهیار بود فقط) و خب، نه سخت بود، نه کار و دقت خاصی نیاز نداشت، ساده‌ترین کار ممکن ه که همه می‌تونند انجامش بدن!

 

اول صبحی رفتم بالاسر یه مریض که رگ داخل آرنجش رو زده بود و بند نمی‌اومد.. به همراه مصرف کلی قرص.. از نظر اموشنال خیلی حالمو بد کرد، همزمان علایم نزدیک به فینت هم پیدا کردم.. کلا از صبح بالای سر همه‌ی مریض‌ها حالم همینه الان. پاهام سست میشن، حالم بد میشه.. کاش این ۳.۵ ساعت هم زود تموم بشه ... :‌‌( حالم خیلی بده. مایع آسیت یه مریض دیگه هم مشکل پیدا کرده. نمی‌دونم واقعاً چیکار کنم. حس عجز همراه با حال بد! خانم دکتر می‌گفت که فالتی انجام نداده‌ام، ولی من خودم می‌دونم که انجام دادم! مایع آسیت بیمار دوم اولش شفاف و زرد بود. بعداً بعد ترای برای عمیق‌تر شدن خونی و حتا لخته شد.. جثه بیمار خیلی کوچیکه بود ... کاش می‌فهمیدم..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

test

Psychological outcomes following surgical and endoscopic bariatric procedures: A systematic revie

Bariatric Surgery and Brain Health—A Longitudinal Observational Study Investigating the Effect of Surgery on Cognitive Function and Gray Matter Volum

 

ognitive Function Following Bariatric Surgery: Evidence for Improvement 3 Years Post-Surgery

 

he impact of a bariatric rehabilitation service on weight loss and psychological adjustment - study protoco

 

sychological Aspects of Bariatric Surgery as a Treatment for Obesity

 

Long-Term Outcomes After Bariatric Surgery: a Systematic Review and Meta-analysis of Weight Loss at 10 or More Years for All Bariatric Procedures and a Single-Centre Review of 20-Year Outcomes After Adjustable Gastric Banding

 

Bariatric Surgery and Brain Health-A Longitudinal Observational Study Investigating the Effect of Surgery on Cognitive Function and Gray Matter Volume

 

Effectiveness of bariatric surgical procedures A systematic review and network meta-analysis of randomized controlled trials

 

Binge Eating, Binge Eating Disorder and Loss of Control Eating: Effects on Weight Outcomes after Bariatric Surgery

 

he impact of a bariatric rehabilitation service on weight loss and psychological adjustment - study protocol

 

Psychological issues and alcohol misuse following bariatric surgery

 

 

underpinnig

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اینترنیسم: اورژانس

موی سفید :)) 

سر شب، قبل اومدن سر کشیک گریه کردم. علتش هم خستگی بود! دیروز بعد کشیک نتونستم بخوابم و بدون خواب اومدم کشیک فعلی! امروز هم تا ۱۰ کلاس داریم، بعدش یه جلسه‌ی شبیه‌سازی آمادگی برای مرحله دوم گروهی! یعنی حداقل تا ۷-۸ شب نمیتونم بخوابم .. بعد پشت تلفن با مامان حرف می‌زدم داشتم شرایط رو می‌گفتم یهو دلم برای خودم سوخت گریه‌ام گرفت. :)) 

حالا هم خودمو تو آینه آسانسور دیدم، دیدم عه، موی سفید! :)) اینا مواقع فشار و اضطراب میان و بعد می‌رن و الان اومدن باز :)) 

 

پاهام واقعاً درد می‌کنند. بعد دردش اینطوری ه که تا راه می‌رفتم دردش قابل‌تحمل‌تره، وقتی می‌شینم احساس می‌کنم پاهام دارن ورم می‌کنند، ۳-۴ ساعت بعدش داغون میشه احساسات پاهام! 

 

کنار همه‌ی اینا، علارغم همه‌ی این شرایط، واقعاً حس لذت دارم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اینترنیسم: اورژانس - اتاق عمل سرپایی

همراه دو نفر از بیمارها جداگانه بهم گفتند «چه دلی داری اینا رو بخیه می‌زنی» و من تو دلم شاد بودم و می گفتم «تا همین ماه پیش پس می‌افتادم، نمی‌دونم یهویی چی شده که انقدر با علاقه تلاش دارم سوچورهایی بزنم که کمترین رد ازشون بمونه!» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اینترنیسم: اورژانس - حاد ۲

چیزی که مریض می‌بینه:

 

- تعداد زیادی پزشک که یا نشسته‌اند، یا با هم حرف می‌زنند، یا شرح حال می‌گیرن و می‌رن و دیگه کاری نمی‌کنند. 

 

واقعیت:

 

- تعداد زیادی اینترن و رزیدنت میان مریض رو می‌بینند، اما نمی‌تونند/نمی‌دونند کاری بکنند، یکی یکی زنگ می‌زنند به سال‌بالایی تا بیاد که سال‌بالایی بیاد و به سال آخر زنگ بزنه و سال آخر زنگ بزنه به اتند و کاری کنه! حالا اگه مشاوره‌ی تخصص‌های دیگه هم اوردر بشه این فرآیند ضرب‌در تعداد مشاوره‌ها میشه. این وسط هم هرکی پاش رو می‌ذاره اورژانس براش کلی عکس‌برداری و ... اوردر میشه بدون اندیکاسیون؛ نتیجه اینکه یه مریض بدحال باااااییددددد ۳-۴ ساعت منتظر بمونه که مریض خوشحال که برای رایگان بودن خدمات اومده اورژانس از سی‌تی برگرده جا باز بشه برای مریض بدحال! نتیجه: ۶-۷ ساعت بیمار ول معطله. حالا الان آزمایشات انجام شد، عکس‌ها گرفته شد، یا الان باید اینترن «اسکل» باشه و پیگیر باشه و بره از اتند اوردر و ... رو بگیره تا مریض کارهاش انجام بشه، یا خودش بیاد و اصرار کنه که کسی بهش رسیدگی کنه! و اگه داد و بیداد نکنه کسی براش کاری نمیکنه و میشه ۱۰ ساعت که هنوز هم تو اورژانس مونده!

 

سیستم مزخرفی ه واقعاً! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اینترنیسم: اورژانس-حاد ۳

رزیدنت هی می‌گه توضیح نده به مریض، اهمیت نده به مریض، گوش نده به مریض. خب باشه، ولی همین سعیدآقا مطابق توصیه‌ی شما هیچیش نیست و اگه نمی‌رفتم سراغ استاد نمی‌فهمیدیم که مهره‌ی کمریش شکسته و داره به نخاعش می‌زنه! شرح‌حالش تیپیک آسیب عصبی رو می‌گفت، دردی که به مورفین جواب نداده. نمی‌فهمم واقعاً! باشه بذار منم تو یه شیفتم ۴۱۱ مریض ببینم اونموقع اهمیت نمی‌دم، اما الان که می‌تونم حداقل اجازه بده با شرح و تفسیر بپرسم یا نگران مریض‌ها بشم یا پیگیرشون بشم!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اینترنیسم: جلسه توجیهی اورژانس

صبح به عنوان روز اول اورژانسمون در جلسه‌ی توجیهی استاد درباره‌ی مشاجرات و درگیری‌ها توضیح دادند! گفتند اگه دستگاه سونوگرافی و کامپیوتر و سیستم و ... رو زدند شکوندن اصلاً کاریتون نباشه، فقط اگه تهدید جانی نمی‌شدین برید به حراست اطلاع بدید! اگه به من توهین کردند یقه‌ام رو گرفتند غیرتی نشید، حراست رو خبر کنید اگه می‌تونستید، اگه به خودتون فحش دادند به احترام روپوش سفیدتون چیزی نگید و به حراست گزارش کنید. بعد ادامه داد: این سمت کلاس (اشاره به ما دخترا) فکر می‌کنند چون خانمند از کتک و فحش در امان هستند، اصلاً اینطور نیست. همه‌امون کتک می‌خوریم، با هم کتک می‌خوریم. :))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰