عیانِ دل

حرف‌های عیانِ دل

۱۹ مطلب با موضوع «روزمرگی» ثبت شده است

تصمیم به بازگشت

بعد از مدت‌ها تصمیم گرفته‌ام بنویسم و نوشتن را در روزمرگی‌هایم به عادت تبدیل کنم.

از وقتی از پشت لپ‌تاپ برخاسته‌ام، از اوایل سال 1400، دیگر نه نوشته‌ام و نه توانی برای نوشتن در خودم احساس کرده بودم. گمان می‌کردم آدمی گنگ شده‌ام. ولی اینبار تلاش خواهم کرد دوباره پشت لپ‌تاپ بنشینم و بنویسم.

 

اگر خدا بخواهد در همین ماه پیش رو طبابتم را آغاز خواهم کرد. و با توجه به ترجیحی که دارم احتمالاً پزشک اورژانس بشوم. دوست دارم روزمرگی‌هایم را بنویسم و نمیدانم وبلاگ جدیدی برای مطالب پزشکی‌ام باز کنم یا در وبلاگ خودم ادامه بدهم ..نظر شما چیست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معمولی بودن ناراحت‌کننده است دوستان

کاش تو المپیاد پیارسال مدال می‌آوردم که حسرت به دل نمونم.. 

معمولی بودن خیلی بده. مخصوصاً وقتی از بچگی فکر می‌کردی معمولی نیستی. چشمت رو باز می‌کنی، می‌بینی نه انقدری درس بلدی، نه انقدری تونستی دست‌آورد علمی داشته باشی، نه انقدری مهارت داری، نه استعداد زبان داری، نه استعداد دخترانگی، و نه چیز دیگه.. تا اینجا هم به ضرب و زور خانواده رسیدی! معمولی بودن واقعاً بده، ناراحت‌کننده‌ست، معمولی بودن اندوهگین‌کننده ست. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رزیدنتی

ترکیبی از دودلی و خستگی و ناامیدی که با شرایط خستگی و البته شام و ناهار نخوردن پُست کشیک ترکیب شده.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نظم و ثبات‌قدم

آخرین دوره‌ای که نظم داشتم سوم دبیرستان بود. بعدش در دوره‌ی پیش‌دانشگاهی هیچ نظم و برنامه‌ای در زندگی‌م نبود، اون سال حس لذت هیچ‌کاری نکردن و تن‌پروری زیر زبانم مزه کرد، سال‌های بعد تا الان هم همین بودم و هستم. اما همیشه حس بی‌کفایت بودن رو دارم. حس ضعیف بودن. حس بی‌ثمر بودن، به هیچ‌چیزی نرسیدن .. درحالی که قبلاً قوی بودم ، نظم داشتم، و تن‌پروری نمی‌کردم. 

چند روز پیش در استوری روان‌درمانگر عزیزم، خانم دکتر عطارد دیدم نوشته [مضمونا] «پشتکار و نظم هم درد داره، اما دردش با گذر زمان کم میشه، اما هیچ‌کاری نکردن می‌شه پشیمانی که با گذر زمان دردش بیشتر می‌شه.» تلنگر بود برام. خیلی خیلی حرف مهم و یادآوری به جایی بود ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حیات وحشی به نام ایران

زندگی در ایران و به طور خاص‌تر زندگی خوابگاهی و تحصیل پزشکی برات قانون جنگل رو به خوبی یاد می‌دن. «اگه نخوری خورده می‌شی.» اگه بخوای رعایت اخلاق، نوبت، انصاف و درستی رو بکنی کلاً می‌مونی، به اصطلاح اگه میخوای زرنگی کنی کلاً مصیبت می‌کشی یا نمی‌تونی جلو بری. 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱

زن ایرانی

یعنی کمتر زن ایرانی دیدم که پشت سر و یا جلوی شوهرش هی غر نزنه از دستش و شاکی نباشه ازش! انگار که مجبوراً تحمل می‌کنند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خدایا روا مدار

کارایی، قدرت تحلیل و آنالیز و در کل، تیزی ذهنم شدیداً کم شده، شدیداً، و من نمی‌دونم چیکار کنم تا بیشتر بشه مجدداً.

نیاز دارم کلاً سوشیال مدیاها رو ببندم، و به روش سنتی مکاتبه کنم با دیگران! و پناه ببرم بر کاغذ و قلم. 

چیکار کنم ذهنم دوباره برگرده سرجاش؟ برم سراغ شطرنج؟ ریاضی؟ چی؟ 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

استرس زیاد یا دپرشن؟

از خواب بیدار شدنی، انگار پاها و مفاصلم خشک شده باشن! دردناک می‌شن. اینکه فقط هنوز پا رو درگیر کرده یعنی خیلی شدید نیست و در مراحل ابتدایی ه اگه باشه؛ ولی اینکه تمرکزمم کمتر شده نگرانم می‌کنه. 

درسته در رفتن از زیر بار مسئولیت ه این حرفم، ولی دوست داشتم بخوابم و ۶ ماه بعد بیدار بشم! یا هم باید دوباره بخوام این سطح استرسی‌ام رو کم کنم و تحمل ابهامم رو بیشتر کنم. این مدت اوضاع رو آروم نگه داشته بودم این روش‌های کاهش استرسمم یادم رفته :)) 

بالاخره نمی‌شه که زندگی بدون استرس باشه. نباید دوباره لوس و سوسول باشم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عجیب

تو هر رابطه‌ای، تو هر رابطه‌ای، یه سری خط قرمز ها و رفتارها هست که اگه ازشون رد بشی میشه حرمت‌شکنی! اینکه تو رابطه‌ها بحث و دعوا و قهر و اختلاف باشه خیلی عادی و طبیعی ه! اما اگه حرمت‌ها بشکنه دیگه عادی و طبیعی نیست! 

حالا من گاهی می‌بینم دو نفر با هم طوری بحث می‌کنند یا پشت سر هم طوری حرف می‌زنند بعد جلوی رو هم چقدر صمیمی واقعاً فکم می‌چسبه زمین! واقعاً! حالا اون روشن‌فکراشون هم بعد کلی صحبت‌های ناجور می‌گن «ما حرف زدیم سوءتفاهمات حل شد» :))))) بابا لعنتی طور می‌تونید آخه! :))))) 

حالا گاهی هم دو سه نفر طوری با هم در ارتباط دوستانه حرف می‌زنند سر یه مسائل ساده که من می‌مونم که چطور می‌تونید به هم بگید دوست و بعد پیش بقیه اینطور با هم حرف بزنید؟ 

شرایط عجیبی ه!

در ۲۲ روز وزنم از ۶۵.۲۵ رسیده به ۶۲.

مسئله مهم‌تر این ه که ۱.۲۵ گرم این مربوط به یه هفته آخره که نه رژیم داشتم، نه پیاده‌روی، نه بیمارستان می‌رفتم، شیرینی هم می‌گرفتم! فقط یدونه اومیکرون داشتم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

غیبت‌درمانی

یکی از راه‌های درمانی خیلی موثر و تأیید شده توسط FDAE*

- Food and Drug Administration of Elaheh

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰