عیانِ دل

حرف‌های عیانِ دل

۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

بس خجالت کزین حاصل ایام بریم

ثبت می‌کنم به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۹ که وقتی مادرم گفتند که با پدرم درباره‌ی ن. حرف زدند و ایشان تأکید کرده‌اند من مراقب حال خودم باشم؛ برای ایشان شرایط من همانند شرایط زهرا هست. خجالت کشیدم و در حال حاضر از عصر روی نگاه کردن به پدرم را ندارم. خیلی شرمنده‌ام از این مسئله و نمی‌دانم این دل‌آشوب و این شرمندگی کی رخت برمی‌بندند. ... :(

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تلخ.

یک دنیا ادعا، یک اپسیلون توان.

 

آه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نوشتن

کودکی‌هایم پر از داستان بودند. عروسک‌های دستکشی‌ام، مجری‌های تلویزیون خیالی ذهنم بودند و من، عروسک‌گردان و صداپیشه‌ی آن‌ها. هر روزم پر از روایت‌های مختلفی بود که از صبح تا غروب برای« بینندگان توی خونه» بازگویی می‌کردم. بدون خستگی از این خیال‌پردازی و ساختن و پرداختن روایت‌ها.

الان که در حوالی ۲۴ سالگی‌ام هستم، هنوز هم ذهنم پر از ساختن و پرداختن‌هاست. هنوز هم خیال‌پردازی تنها موتورمحرک زندگی‌ام است و هنوز هم با لذت به کودکی‌ام نگاه می‌کنم.

در حوالی ۲۴ سالگی‌ام فهمیده‌ام تمامی تلاش‌ها، تمامی کمالگرایی‌ها، همه و همه حول یک نقطه‌ی مرکزی طواف می‌کنند. حول روایت‌گری؛ نویسندگی. چیزی که در تمام این سال‌ها، در پشت تمامی فعالیت‌هایم بوده «نویسندگی» است. چه نویسندگی روایت و خیال سورئال و چه نویسندگی مقالات ترویجی .. 

ابرهای ذهنم زدوده می‌شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ماه و پلنگ

با دروغ و حیله دل بردی از من ساده احساسی
باورم شد حرفای خوبت رسیدی به چیزی که خواستی

پشت عشق تو هوس بود و با نگاهت رو به روم بودی
من بهت باختم دلو اما فکر نکن بازی رو بردی

ابریه چشمای من اما خوب میشه حالی که پریشونه
خورشیدو باز دوباره میبینم دنیا که اینطوری نمیمونه

فرصتی که رفته از دستام نمیشه با گریه برگردوند
قلبی که شکسته شد دیگه تیکه هاشو نمیشه چسبوند

با دروغ نمیشه دل برد و با دروغ نمیشه عاشق موند
توی هر رابطه ای باید از صمیم قلب صادق موند

ابریه چشمای من اما خوب میشه حالی که پریشونه
خورشیدو باز دوباره میبینم دنیا که اینطوری نمیمونه

فریدون بیگدلی |

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ربط گودرز به شقایق

هروقت که یه مطلب/ مقاله درباره‌ی اثر میکروب‌های روده روی عملکرد مغز، بیماری‌های مغز و عملکرد شناختی می‌خونم، می‌فهمم گودرز به شقایق می‌تونه ربط داشته باشه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خستگی اراده

«برای مثال در یک مطالعه افراد را در اتاقی قرار دادند که انواع و اقسام خوراکی‌های هوس برانگیز در آن وجود داشت. (دوریتو، اسکیتلز، ام اند ام، بادام زمینی بوداده) و از آنها خواسته شد که یک تکلیف کامپیوتر را به انجام برسانند. برای بعضی خوراکی را درست مقابل چشم و روی میز کنار دستشان قرار داده بودند. برای برخی دیگر این خوراکی‌ها کمی دورتر و درواقع خارج از ذهنشان قرار گرفته بود. افراد شرکت‌کننده بعد از اتمام تکلیف کامپیوتری در مقابل یخچالی پر از بستنی قرار می‌گرفتند. آنهایی که خوراکی کنار دستشان بود و مدت زیادی را به مقاومت در برابر میلشان به خوردن گذرانده بودند بالاخره تسلیم می‌شدند. آنها نسبت به کسانی که خوراکی‌ها دور از چشمشان قرار گرفته بود بسیار بیشتر بستنی می‌خوردند. پژوهشگران این حوزه اراده را به عضله ای تشبیه کرده‌اند که با استفاده بیشتر خسته‌تر می شود. براین اساس نیاز مداوم به مقاومت در برابر وسوسه باعث خالی شدن توان مقاومت فرد می‌شود و فرار از دام کمیابی را بیش از پیش دشوار می سازد.»

از کتاب فقر احمق می‌کند

___________________

این پاراگراف بالایی برای من همیشه جای سوال بود ... فکر می‌کردم فقط من بودم که ضعیف شدم.. برام قابل باور نبود که چطور من با اون حجم اراده و مقاومت یهو این همه سقوط کرده باشم. کارهای من پیش از این سقوط خارق‌العاده بود. با تلاش زیاد، تقوای زیاد، رسیده بودم به اوج بلندترین کوه -نسبت به توان خودم- و دقیقاً در اوج کوه یهو گفتم چرا باید انقدر به خودم سختی بدم؟ و به خودم که اومدم دیدم تو دره‌ی کنار کوه دارم با دست‌و‌پا و کمر شکسته می‌خزم... برام عجیب بود این دو اختلاف ۱۸۰ درجه‌ای الهه‌... الهه‌ی قبلی کاملاً آگاهانه و ارادی کارهای سختی رو انجام می‌داد و به اراده و پشتکارش معروف بود؛ اما الهه فعلی بدون داشتن توان مقاومت، بدون داشتن اراده در مقابل همه چیز کم می‌آورد.. و همون حدیث «ندیدم جاهل را مگر در افراط و تفریط» شرح حال من ه... آه!

 

× چرا علم را دوست دارم. شاهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رفتارشناسی

علارغم اینکه می‌گم به نوروساینس علاقه‌مندم، ولی بیشتر که مطالعه می‌کنم می‌بینم درواقع من به «رفتارشناسی» علاقه‌مندم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گزارش کتاب‌خوانی فصل

تا آخر خرداد باید ۶ تا کتاب خونده باشم.

مطالعات فروردین و اردیبهشتم پراکنده بود. چند کتاب شروع کردم و هر کدوم ذره‌ای خوندم.

اما همین خرداد سه جلد تمام کردم:

۱- زیر درخت سیب | آلیس مونرو

۲- چه باید کرد؟ | لئو تولستوی

۳- روابط از دست رفته | جوهن هری

 

این دو کتاب هم شروع شدند و زیر دستم هستند:

۱- فقر احمق می‌کند 

۲- کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می‌دانستم

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰