عیانِ دل

حرف‌های عیانِ دل

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

نهال سبز

در باغچه‌ام نهالی جوانه زده بود. زیبایی این نهال مرا به ذوق آورد و با شور بسیاری برای عزیزی که دوستش می‌داشتم آن را هدیه کردم. نمی‌دانستم که این عزیز از فنون کشت و پرورش نهال بی‌اطلاع است. نهالی را که برای او برده بودم در کناری نهاد و زبان به تحسینش گشود اما او را در چند ساعت اول غرس نکرد! انگار که گمان داشت فرصت زیادی برای کاشت این نهال در خاک دارد. هنوز در زیبایی او بود و دو دل که کدام قسمت باغچه‌اش غرس کند؟ 

چند ماه بعد دیدم آن نهال زیبا خشک شده. ندانستن فنون کشاورزی یا دودلی در غرس؟ هرچه باشد، نهال زیبای هدیه شده خشک شده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

غرس نهال

نهالی که بهت هدیه دادم باید بکاری‌اش. اگه بذاری کنار و دیر غرسش کنی، اگه تو عمق مناسبی نکاری، اگه اون توجه لازم رو نداشته باشی خشک می‌شه. همین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روضه‌‌ای برای انسانیت

حوالی ۱۸-۱۷ سالگی‌ام، همون دوران قهر و آشتی‌ام با خدا، .. واقعاً روضه رو درک نمی‌کردم. برام بی‌معنی بود که چرا باید یکی بشینه و الکی با تهییج احساسات ما رو به گریه بندازه؟ -در حالی که خودشون اکثراً در حال نقش‌بازی‌کردن‌اند- اون موقع‌ها نقد دکتر شریعتی رو که خوندم درباره‌ی روضه، احساس خوبی داشتم که «چه خوب که یکی دیگه هم هست درکم کنه و حرف من رو بزنه!». راستش هنوز هم نمی‌دونم چرا باید روضه باشه و تئاتر باشه، اما می‌دونم الان دوستش دارم و دوست دارم بعداً تو خونه‌ی خودمم مراسم روضه برگزار کنم. به روضه به چشم یه تئاتر مذهبی-ارزشی نگاه می‌کنم. نه که تئاتر باشه؛ اما یه همچین چیزی ه برام. مثل تماشای یه فیلم اجتماعی تو سینما که گریه‌ام می‌گیره همیشه .. برای این هم گریه‌ام می‌گیره ..

 

اما بذار امشب منم روضه بگم کمی .. تصور کن با ج.ا مخالفی؛ تو می‌تونی رد بشی از این اوضاعی که به نظر تو ظلم ه و حکومت ضحاک ه؛ اما تصور کن حکومت از تو دست نکشه و بگه باید چیزی که من می‌گم بشی؛ اینجا یاد زندانیان دهه شصت رو زنده کن که شکنجه می‌شدند که یا نماز بخوانند و از عقیده‌ی خودشون برگردند و مسلمون بشند (یا به عبارتی، با ج.ا همکاری کنند) و یا شکنجه بشن. اونی که ایستادگی می‌کرد «آزاده» بود ولی باید هر تایم ضرب شلاق رو تحمل می‌کرد. ناراحت شدی؟ این شروع ماجرای کربلاست .. حسینی که زیر بار ظلم و بیعت اجباری نمی‌رفت! اونجا رو تصور کن که می‌ریزن خونه‌ی فعالان سیاسی و خانواده‌هاشون رو تحت فشار قرار می‌ذارن.. خانواده‌هاشون رو بازداشت می‌کنند.. ناراحت شدی؟ اینجا یاد حمله‌ به چادر زن‌ها و بچه‌ها باش .. نرگس محمدی که هش‌تگ می‌زدی براش.. می‌گفتی مادره و بچه‌هاش رو ندیده .. اینجا یاد رباب باش که بچه‌اش رو به جرم درخواست حق طبیعی‌اش، آب، تو خون سیراب کردند .. تصور کن کنار هر یک این‌ها، کشتن، مثله کردن هم باشه. تصور کن تو و خانواده‌ات سر ایستادگی پای چیزی که درست می‌دونی، کشته بشین، و قبل تو یکی یکی پدرت، برادرت، پسرت کشته بشن.. این روزگار حسین بود در عاشورا .. تصور کن بیان یکی یکی مثله‌اتون کنند.. این حال مادرتون خواهد بود .. این حال زینب بود .. به چه جرمی؟ ایستادگی سر عقیده‌ای که درست می‌دونی!

حسین (ع) و‌ کربلا یه شخصیت و واقعه‌ی دینی ه؟ نه ابدا. بحث، بحث انسانیت ه. اگه برای اون‌هایی که بالا گفتم ناراحت شدی اما برای حسین نه ....

 

روضه‌ی حسین، روضه‌ی درد و رنج انسانیت ه؛ روضه‌ی انسان بودن و آزاده بودن .. من این روضه رو دوست دارم ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰