همراه دو نفر از بیمارها جداگانه بهم گفتند «چه دلی داری اینا رو بخیه می‌زنی» و من تو دلم شاد بودم و می گفتم «تا همین ماه پیش پس می‌افتادم، نمی‌دونم یهویی چی شده که انقدر با علاقه تلاش دارم سوچورهایی بزنم که کمترین رد ازشون بمونه!»