موی سفید :)) 

سر شب، قبل اومدن سر کشیک گریه کردم. علتش هم خستگی بود! دیروز بعد کشیک نتونستم بخوابم و بدون خواب اومدم کشیک فعلی! امروز هم تا ۱۰ کلاس داریم، بعدش یه جلسه‌ی شبیه‌سازی آمادگی برای مرحله دوم گروهی! یعنی حداقل تا ۷-۸ شب نمیتونم بخوابم .. بعد پشت تلفن با مامان حرف می‌زدم داشتم شرایط رو می‌گفتم یهو دلم برای خودم سوخت گریه‌ام گرفت. :)) 

حالا هم خودمو تو آینه آسانسور دیدم، دیدم عه، موی سفید! :)) اینا مواقع فشار و اضطراب میان و بعد می‌رن و الان اومدن باز :)) 

 

پاهام واقعاً درد می‌کنند. بعد دردش اینطوری ه که تا راه می‌رفتم دردش قابل‌تحمل‌تره، وقتی می‌شینم احساس می‌کنم پاهام دارن ورم می‌کنند، ۳-۴ ساعت بعدش داغون میشه احساسات پاهام! 

 

کنار همه‌ی اینا، علارغم همه‌ی این شرایط، واقعاً حس لذت دارم!