عیانِ دل

حرف‌های عیانِ دل

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

اتاق عمل

امروز برای اولین بار در اتاق عمل حضور پیدا کردم. چند عمل جراحی دیدم و حقیقتاً لذت بردم از فرآیند و کار جراح‌ها!

پولیپکتومی و هیسترکتومی، سوچور زدن به محل زایمان سزارین، و عمل سرکلاژ .. چه کارهای زیبا و سختی!

نقطه‌ی مهم‌تر ماجرا برای من نیافتادنم بود! انتظار داشتم تا خون ببینم بیافتم؛ ولی این اتفاق رخ نداد و من با لذت تمام مشغول مشاهده‌ی جراحی بودم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حقوق حیوانات

چند کلیپ درباره‌ی صنعت دامداری، پنیر و پرورش حیوان خانگی دیدم و قبل دیدن کلیپ بعدی سرگیجه گرفتم. انسان چرا می‌تواند تا این حد «ظالم» باشد؟

 

یکی از تجارب نزدیک خودم دیدن گربه‌های نژاددار در یک قفس شیشه‌ای بود. گربه که اهل شیطنت و بازی است اما در ویترین آن پت شاپ با حالی افسرده نظاره‌گر خیابان بودند.. انسان خودخواه است. خودخواه ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

طرحواره‌درمانی: طرد اجتماعی

طرحواره‌ی طرد اجتماعی همان مشکلی است که از کودکی به همراهم دارم. طرحواره‌ای که به ضعف و سوسول‌ بودن کودکی‌ام در اوایل تولدم و بعد استعداد کلامی‌ام در دوران پیش‌دبستانی برمی‌گردد. مذهبی بودن (و بدبین بودن) خانواده‌ام، موقعیت مالی متفاوت خانواده‌ام در بین فامیل و در بین همسایه‌ها و طبیعتاً در دبستان، و بعد در راهنمایی و دبیرستان (که به همراه داشتم)، تربیت مذهبی و مهدقرآنی من از کودکی، و هزاار عامل دیگه که همگی باعث شکل‌گیری این طرحواره در من شده‌اند و من برای جبران این طرحواره چه کارهای افراطی و شکننده‌ای کردم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گیاه‌خواری و مادرانگی :D

در ده روز اخیر گیاه‌خواری کرده‌ام. به جز در دو نوبت: ناهار ظهر جمعه که مادربزرگم تهدیدم کرد و ناهار ظهر امروز که مادرم تهدیدم کرد! :دی

× نصف یک تکه کتلت گوشت خوردم و هنوز برنمی‌تابم این چربی گوشت خورده شده را! واقعاً احساس می‌کنم تزکیه‌ درونی‌ام به هم خورده! 

 

گیاه‌خواریِ زیبا! ⁦☘️⁩

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دوستتان ندارم.

در خواب، رویای همکلاسی‌های دانشگاهمان را دیدم. دنبال راهی بودم که بتوانم از احوال دوستان مطلع گردم که به خاطرم آمد قبلاً صفحه‌ای ساخته بودم. لاگین کردم و مرور کردم صفحات چند نفر از دوستان همکلاسی را و اکنون منِ بی‌حال و ناراحت در حال تایپ است. نمی‌توانم غم و رنجشم از 154 همکلاسی‌ام را فراموش کنم. ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امیدوارم.

۱ اسفند ۹۸ بود، دقیقاً ۴ ماه پیش. نشستم رو صندلیای جلو بخش رادیولوژی، از درماندگی داشتم فکر می‌کردم چطور بدون نسخه فلان قرص رو گیر بیارم برای اوردوز و خودکشی؟ حتا راه‌حل‌هایی هم به ذهنم رسیده بود. می‌خواستم زنگ بزنم به خانواده بگم دیگه نمی‌تونم تحمل کنم. می‌خوام انصراف بدم، اصلاً می‌خوام مرخصی بگیرم. دو روز دیگه به خاطر کرونا تعطیل شدیم و کلاً رفتم خونه. این مدت کلاً ریست شدم. مهارت مدیریت احساساتم رو به دست آوردم. علت این هیجان‌های شدیدم رو فهمیدم.

امروز جلو بخش رادیولوژی ایستادم، یادم اومد بار آخری که اینجا بودم دنبال راه‌حل بدون درد و مطمئن برای خودکشی می‌گشتم. اما امروز با اینکه اون مشکلات با قدرت قبلی هنوز سرجاشون هستند، تغییر نکرده و بهبود نیافتند، و مشکلات بیشتری بهشون اضافه شده، همونجا داشتم با خودم می‌گفتم «حل می‌شه؛ حل نشه هم فدای سرم، مرگ نیست که راه جبران نداشته باشه.»

 

× احتمال افسردگی فصلی بالاست. خیلی بالا. یعنی با حالت اورکا اورکا باید به دکترم بگم که من نه دوقطبی‌ام، نه افسردگی‌ام الان ماژوره. من فقط از آذر تا اسفند هررر سااال حالم بد می‌شه. خیلی بد! من افسردگی‌ام فصلی ه. هرچقدر که زمستان شکننده هستم، تابستون که می‌شه، حتا تکه‌تکه‌ام هم بکنند، باز امیدم رو از دست نمی‌دم!

× افسردگی یعنی امید نداشتن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰