۱ اسفند ۹۸ بود، دقیقاً ۴ ماه پیش. نشستم رو صندلیای جلو بخش رادیولوژی، از درماندگی داشتم فکر میکردم چطور بدون نسخه فلان قرص رو گیر بیارم برای اوردوز و خودکشی؟ حتا راهحلهایی هم به ذهنم رسیده بود. میخواستم زنگ بزنم به خانواده بگم دیگه نمیتونم تحمل کنم. میخوام انصراف بدم، اصلاً میخوام مرخصی بگیرم. دو روز دیگه به خاطر کرونا تعطیل شدیم و کلاً رفتم خونه. این مدت کلاً ریست شدم. مهارت مدیریت احساساتم رو به دست آوردم. علت این هیجانهای شدیدم رو فهمیدم.
امروز جلو بخش رادیولوژی ایستادم، یادم اومد بار آخری که اینجا بودم دنبال راهحل بدون درد و مطمئن برای خودکشی میگشتم. اما امروز با اینکه اون مشکلات با قدرت قبلی هنوز سرجاشون هستند، تغییر نکرده و بهبود نیافتند، و مشکلات بیشتری بهشون اضافه شده، همونجا داشتم با خودم میگفتم «حل میشه؛ حل نشه هم فدای سرم، مرگ نیست که راه جبران نداشته باشه.»
× احتمال افسردگی فصلی بالاست. خیلی بالا. یعنی با حالت اورکا اورکا باید به دکترم بگم که من نه دوقطبیام، نه افسردگیام الان ماژوره. من فقط از آذر تا اسفند هررر سااال حالم بد میشه. خیلی بد! من افسردگیام فصلی ه. هرچقدر که زمستان شکننده هستم، تابستون که میشه، حتا تکهتکهام هم بکنند، باز امیدم رو از دست نمیدم!
× افسردگی یعنی امید نداشتن.