در این چند روز که [به دور از جو مسموم علوم پزشکی] بودم، فرصت داشتم به خودم، انتخابهام، افکارم و کارهام فکر کنم. خلاصهی فکر کردنهام این بود: «ایلاب هیچ اولموشام»
امروز صبح که دنبال دفتری برای نوشتن میگشتم، دفاتر روزانهنویسی سالهای قبلم رو پیدا کردم. خوندمشون و دست بر پیشانی گذاشتم.
چه اشتباهاتی، چه افکاری..
کاش هیچوقت از نظر روانی در دوران نوجوانی حالم بد و پریشان نمیشد. ..