عیانِ دل

حرف‌های عیانِ دل

چرایی

دنبال علت و ریشه‌ی رفتارها و کارهایی که در گذشته کرده‌ام گشتن، از این جهت برای خودم خوبه که می‌تونم بفهمم چه جاهایی از افکارم و تجاربم و شخصیتم چه گپ‌هایی، گره‌هایی، دردهایی هست. اما توضیح دادن این‌ها، مخصوصاً اگر «اشتباه» محسوب بشن، به دیگری می‌تونه «توجیه» محسوب بشه. به نظرم بهترین اکت در این شرایط گفتن همون «یه کاری کرده‌ام دیگه» هست! پیش خودت می‌دونی چرا، پیش بقیه هم نگران قضاوتش نیستی، چون در هر صورت یک قضاوت ناخوبی احتمالاً داشته باشه!

 

- بعد از CPR همیشه دست‌هام درد می‌کنند و می‌فهمم باید برم بدن‌سازی برای تقویت عضلات بازو و شانه و کمر! دیروز که در پوزیشن خاصی برای انتوباسیون بیمار بودم، الان عضلات جلوی پاهام (سه سر ران!) طوری درد می‌کنند که فهمیدم برای اینا هم باید بدن‌سازی برم! دیروز بعد انتوباسیون اول نتونستم سر انتوباسیون دوم پوزیشنم رو حفظ کنم! نمیتونستم نیمه نشسته بایستم و مدام روی زانوهام می‌افتادم تهش هم نتونستم بیمار دوم رو انتوبه کنم! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اینتوباسیون

بمونه به یادگار از روز شنبه، ۲۵ دی ماه که در کشیک دکتر علای عزیز و دوست‌داشتنی (اورژانس) رفتم لارنگوسکوپ گرفتم دستم و مریض رو اینتوبه کردم! 

هرچند مریض دوم رو نتونستم اینتوبه کنم و باز بهم یادآوری شد که تو پزشکی نباید به فکر منافع کوتاه‌مدت مریض باشم و جنتل برخورد کنم! بلکه باید کاملاً coarse باشم که کار رو انجام بدم و مریض از منافع بلندمدت بهره‌مند بشه حتا اگه اولش دردش بگیره! این یک اصلی ه که همیشه بعد از هر پروسیجر موفق و ناموفق شخصاً تجربه‌اش کرده‌ام! 

- رگ‌گیری از خانوم با رگ ناخوب هم امروز انجام شد! درسته اولیش نبود، ولی برای من حس خوبی داره! ^_^

 

* دانشجوی پزشکی چیست؟ شخصی که از انجام موفق کارها و پروسیجرهایی که کارشناسی‌های سایر رشته‌ها -با توجه به تخصص و رشته‌اشون- به طور روتین انجام می‌دن، بال درمیاره! :))

* حتا از اینکه مردمکی که رفلکس نوری مختل داره دیده‌ام هم خوشحالم! یا از گرافی که دیسک مزمن گردن رو از حادثه حاد افتراق می‌ده! 

* تنکس گاد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بابای فاطمه

فردا حدوداً ۶:۱۰ باید راهی بیمارستان می‌شدم. چون راند استاد ۶:۵۵ هست و قبلش هم باید مریض‌هامون رو بشناسیم.

تو فکر این بودم که اسنپ بگیرم و اینکه چه ساعتی بگیرم که برسیم تا وقتش یا آیا اون ساعت اسنپ گیرم می‌افته (تبریز سر ظهر هم ممکنه دیر اسنپ گیرت بیاد چه برسه اونموقع صبح) و کمی فکری راجع به اینکه «قرار بود با یه آژانس هماهنگ کنم که این یه هفته رو یه ماشین مشخصی بیاد دنبالم و یادم رفته» که فاطمه پیام زد فردا میاد دنبالم! *-* صبح‌ها فاطمه همراه پدرش قراره برن بیمارستان و تو مسیر قراره منم بردارند! *-* خیلی چشمام قلبی شد و مودمم بهتر شد! *-*

- حتا حس کردم بابای خودمه :( منم بابام برای دوستام ازین کارا می‌کنه :(

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اه

کاش حداقل سمانه اینجا بود دیسترکتم می‌کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

PICU

الان نیاز داشتم یه جایی باشه که از اینکه فردا باید ۶:۱۰ دقیقه از خوابگاه بزنم بیرون تا ۶:۳۰ بیمارستان باشم غر بزنم توش و از این بنویسم که حتا آهنگ‌های قری هم نمی‌تونند افسردگی پس از برگشتم رو جبران کنند و تنها راه خوابیدن و فراموش کردنه که اونم هنوز زوده. تازه باید دوش هم بگیرم برای فردا :( 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تموم بشه دیگه

هر هفته بعد از برگشتن از خونه دچار افسردگی پس از برگشت از خونه می‌شم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

علم

هرچقدر تو علم پزشکی اطلاعاتم بیشتر شده، بیشتر فهمیده‌ام که انسان‌ها چقدر موجودات عجیب و متفاوتی از توصیفات فرهنگ و سنت هستند! انسان‌ها ضعیفند، گوشت و خون‌اند، انسان‌ها حیوان متکلم‌اند! خطاهای -با حکم فرهنگ سنتی ما!- انسان رو بیشتر تونسته‌‌ام به انسان بودنش و نه ذات پلید و کثیف شخصی‌اش ربط بدم! خسته‌شدن‌هاش، کم آوردن‌هاش، رد دادن‌هاش .. و کامل نبودن‌هاش.

 

- یه کیس امروز تو اورژانس بیمارستان کودکان بود، کودک سه ساله. والدینش با شک و احتمال تشنج - seizure - آورده بودنش؛ اما در واقع تشخیصش self-grat**ification و به نام قبلی infantile mas**turbation بود! یه رفتار طبیعی در رشد که به مرور هم خودش متوقف می‌شه! که حتا این کار در جنین داخل رحم هم دیده شده! بدون درک از چیستی ماجرا! اما اگه فهمیدن این اتفاق، برای بچه‌ی خودم بدون پیش‌زمینه‌ای از دانش پزشکیم بود چطور فکر می‌کردم؟ چطور قضاوت می‌کردم؟ چه حس گناهی رو ممکن بود به بچه‌ی حدوداً ۱۰ ساله‌ام که درکی از این قضایا نداره القا کنم؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بیماری‌های کودکان

مشکلات مربوط به بچه‌ها انقدر در سنین مختلف به شکل‌های مختلف بروز پیدا می‌کنند که اگه تو یه بچه‌ی سالم رو باردار باشی و بعد بچه‌ رو هم سالم به دنیا بیاری باز نمی‌تونی نگران نباشی! 

انقدر این بیماری‌ها و اختلال‌ها برای من استرس‌زا هستند که به نظرم والدینی که بچه میارن، برای اینکه از استرس بیماری‌های احتمالی پیش‌نیامده فرسوده و افسرده نشن، یا باید ظرفیت منطقی و روانشناختی بالایی داشته باشن، یا به آینده فکر نکنند، یا هم اعتقاد قوی‌ای به وجودی مثل خدا داشته باشن! 

 

- سیمکارتمو ۹۱۴امو خاموش کردم. از سال ۸۸ تا دیروز داشتمش. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

حسین

صبح یه مریض بدحال اومد، کودک ۶ ماهه، با سابقه مشکل قلبی. انقدر دهیدراته بود که من معایناتش رو که می‌نوشتم انگار کتاب می‌خوندم! کیس تیپیک sever dehydration... مامانش و باباش حال بدش رو قبول نداشتند! می‌گفتند کمی سرفه می‌کرد برای همین آوردیمش نبرید ICU! درحالی که بچه یه روز بود غذا (شیر نخورده بود!) اسهال داشت! تهوع داشت! تنگی نفس داشت! 

سرم‌تراپی که شروع شد و اکسیژن که گذاشتند کمی بهتر شد.. بعداً که رفتم ICUدیدم نگاهم می‌کنه و این در معاینه اطفال یعنی یه نشانه‌ی خوب.. الان که رفتم ببینم چطوریه دیدم اکسپایر شده :( :((((((((((( من کلی از نگاهش به من خوشحال شده بودم، که «عه، حالت بهتر شده کوچولو؟!؟» نباید اکسپایر می‌شدی:(

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Nelson Pediatric Symptom-Based Diagnosis

همیشه این کتاب‌هایی رو که اپروچ دارن و میشه صفر تا صد بیماری‌ها رو با CC بیمار یاد گرفت و بلد شد که چطور به تشخیص درست برسیم دوست‌تر داشتم!

- در بخش اطفال از مهارت‌هام می‌تونم به معاینه بچه‌های خردسال درحال بازی کردن و خندوندنشون - یا لااقل نگریاندنشون- اشاره کنم. :)) خیلی خوشحالم. :))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰