عیانِ دل

حرف‌های عیانِ دل

نظم و ثبات‌قدم

آخرین دوره‌ای که نظم داشتم سوم دبیرستان بود. بعدش در دوره‌ی پیش‌دانشگاهی هیچ نظم و برنامه‌ای در زندگی‌م نبود، اون سال حس لذت هیچ‌کاری نکردن و تن‌پروری زیر زبانم مزه کرد، سال‌های بعد تا الان هم همین بودم و هستم. اما همیشه حس بی‌کفایت بودن رو دارم. حس ضعیف بودن. حس بی‌ثمر بودن، به هیچ‌چیزی نرسیدن .. درحالی که قبلاً قوی بودم ، نظم داشتم، و تن‌پروری نمی‌کردم. 

چند روز پیش در استوری روان‌درمانگر عزیزم، خانم دکتر عطارد دیدم نوشته [مضمونا] «پشتکار و نظم هم درد داره، اما دردش با گذر زمان کم میشه، اما هیچ‌کاری نکردن می‌شه پشیمانی که با گذر زمان دردش بیشتر می‌شه.» تلنگر بود برام. خیلی خیلی حرف مهم و یادآوری به جایی بود ..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

حیات وحشی به نام ایران

زندگی در ایران و به طور خاص‌تر زندگی خوابگاهی و تحصیل پزشکی برات قانون جنگل رو به خوبی یاد می‌دن. «اگه نخوری خورده می‌شی.» اگه بخوای رعایت اخلاق، نوبت، انصاف و درستی رو بکنی کلاً می‌مونی، به اصطلاح اگه میخوای زرنگی کنی کلاً مصیبت می‌کشی یا نمی‌تونی جلو بری. 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱

در عذابم

این احساسات ضد و نقیض دارن اذیتم می‌کنند.

دوست داشتم دوستی بود که آرامش داشت، استیبل بود از نظر روانی، و پیشش صحبت می‌کردم. صحبت می‌کردم که حداقل با شنیدن صدای خودم با خودم مشورت می‌کردم و روراست‌تر می‌شدم. 

می‌فهمیدم مشکلم قابل حل ه یا نه؟

می‌فهمیدم این مشکل مربوط به بزرگسالی ه یا غیرعادی ه؟ 

خدایا ..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

درمانگاه روانپزشکی

داداش بزرگا در هر حالت دوست‌داشتنی‌اند. داداش بزرگند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دین

تا جایی که یادم میاد به ما از بدی‌های رفاه گفته بودن که رفاه‌زده می‌شه آدم و بی دین و‌ ایمان.

کاری ندارم که در هرم مازلو تا رفاه نباشه کار به دین و خدا هم نمی‌رسه، البته کاری با آموزه‌های سنتی و بچگی ندارم،

ولی اینو خوندم و دوباره رفتم تو فکر:

ملتی که فقیر باشد نه اهل نماز است نه روزه

 

 آیت الله جوادی آملی: 

🔸پیامبر گرامی اسلام در دعا از خدا درخواست کرد: "اللّهم بارک لنا فی الخبز": خدایا! بین ملت و اقتصاد ملت جدایی نیانداز. "اللّهم بارک لنا فی الخبز و لا تفرق بیننا و بین الخبز. لولا الخبز لما صلّینا و لما صمنا و لما ادّینا فرائض ربّنا": خدایا! نان مملکت را کم نکن؛ بین ما و نان جدایی مینداز یعنی اقتصاد مملکت را. ملتی که اهل اقتصاد نباشد، فقیر باشد، مشکل مالی داشته باشد نه اهل نماز است، نه اهل روزه است، نه اهل سایر فرائض.

@sahandiranmehr

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

زن ایرانی

یعنی کمتر زن ایرانی دیدم که پشت سر و یا جلوی شوهرش هی غر نزنه از دستش و شاکی نباشه ازش! انگار که مجبوراً تحمل می‌کنند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خانواده

در بیماران روانپزشکی، مخصوصاً طیف بایپولار و اسکیزوفرنی و ..، در سوابق و روابط خانوادگی بیمار که جست‌وجو می‌کنیم، شرایط بدخانوادگی ریسک‌فاکتور اصلی و غالب و مشترک بوده. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عروسم..

عروس هلندیم دو روز پیش پرواز کرد و رفت.

نمیدونستم روی سرم نشسته، رفتم حیاط، ترسید پرواز کرد.. خیلی در ارتفاع پرواز می‌کرد.. دووور.. 

دارم ایگنور می‌کنم که بهش فکر نکنم. ولی کلیپی که امروز دیدم و شباهت حس و حالش موقع ناز شدن به «دودو»ی من، باعث شد گریه کنم بعد دو روز. ..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

چرا تموم نمی‌شه؟

‌نمی‌دونم تا کی ظول می‌کشه، ولی استرس شدید و عود وسواس دارم. می‌تونم بفهمم چرا، و حقیقتاً خسته‌ام از وضعیت. همیشه این مواقع چیزی که بیشتر نگرانم می‌کنه اینه که نکنه طول بکشه، نکنه تبدیل به افسردگی بشه. شاید هم این جالتی که اینطور شدید بروز کرده اثرات همون ناراحتی و استرس چند روز قبل ه و دوره‌ی طبیعی‌اش ه. کلاً تمرکزم که این چند روز واضحاً کم شده، استرسم رو بیشتر و بیشتر می‌کنه‌ و یه سیکل معیوب شده. نگرانی بابت آینده‌ی نامعلوم «همه‌چی»، هرچیزی که تو زندگیم برام مهمه و اهمیت داره، هر آدمی که برام مهمه و اهمیت داره.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دختر احمدرضا

یکی از گربه‌هامون رو که خیلی شیطون هم بود، دیروز تو خونه ندیدم. مامان گفت آسیب دیده و چندتا فرضیه‌ی احتمالی داد. این گربه‌امون اینطوری بود که مثلاً موقع غذا خوردن ما، می‌اومد با پنچه‌هاش از در آویزون می‌شد و داخل خونه رو از پشت شیشه نگاه می‌کرد که ببینه چطور دلمون میاد ما غذا بخوریم اونا بیرون منتظر باشن..شدیدا بغلی،..‌ از دیروز ظهر که رسیدم، همین یه ربع پیش دیدم بالأخره اومده حیاط.. چهره‌اش داغون شده.. اثرات خون‌ریزی از جفت سوراخ‌های بینی‌اش مشهوده، یک چشمش متورم و آسیب‌دیده هست، نمی‌تونه نفس بکشه، صدای نفس نفس زدن همراه با استریدورش هست که یعنی ناحیه حنجره‌اش (گلو) هم آسیب دیده.. غذا اونجا مونده تو حیاط و نمیتونه بخوره.. شیر بردم براش، چند تا لیس زد ولی عین همه‌اش رو بالا آورد! در واقع کلاً به معده‌اش نرسیده بود.. و بدتر اینکه مردم‌گریز شده و می‌ترسه، حتا از من .... 

فرضیه‌ی محتمل‌تر به نظرم اینه که یکی با لگد محکم کوبیده رو سر و صورتش.. مخصوصاً که پاپیچ می‌شد.. بابا هم همینو محتمل‌تر می‌دونه.. و حتا می‌تونم حدس بزنم کار کی می‌تونه باشه.. و خب، نمی‌تونم بفهمم یه آدم چرا اینقدر می‌تونه خودش رو مالک عالم بدونه که به خودش اجازه بده یه گربه رو پست بدونه ..‌‌ خیلی ناراحتم. و حتا نمی‌دونم الان که داره اینطور عذاب و رنج تحمل می‌کنه، بالأخره زنده می‌مونه یا نه ..  :( 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰