عروس هلندیامون با من دوسته، میشینه رو شونهام. رفته بودم چایی دم کنم، شعلهی زیر سماور روگازی هم روشن بود. نشست رو اجاق گاز، چرخید، دمش آتیش گرفت! مُــــــــرددممم! مُــــــــــــــــرررددددممممممم! خودش یهو جیغ زد پرواز کرد خاموش شد! اما من مرده شدم!