عیانِ دل

حرف‌های عیانِ دل

۱۲ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

NICU-3

مهرماه که ما بهداشت بودیم و وارد بخش‌های درمانی نشده بودیم، هنوز ابهت اینترنی رو تجربه نکرده بودیم.‌ :)) اون ماه محیا اینترن عفونی بود و وقتی که صحبت از اوردرنویسی بود، پرسیدم چطور بلدید اینا رو؟ محیا گفت غریزی. :)) غریزی می‌ریم تجویز می‌کنیم. :)) این حرف خنده‌دار بود ولی با گذشت زمان بیشتر می‌فهمم این غریزی یعنی چی! مخصوصاً ذوقتی اتند سوال می‌پرسه و تو کاملاً غریزی جواب می‌دی و اتند از اینکه اون سوال رو بلدی و جهت تحسینت چند ثانیه‌ای بیشتر به تو نگاه می‌کنه :))) 

ولی واقعیتش اینه که این مباحث یه روزی یه جایی گذرا به چشمت خورده، و یه روز لازمت می‌شه و تحت تأثیر شرایط استرسی یا نیاز یا هرچی مغزت -که خودش قبلاً بدون آگاهی تو تحلیل کرده دسته‌بندی کرده و تو یه بخش خاصی از حافظه‌ات قرارش داده- یهو مثل مامانا مطلب رو برات پیدا می‌کنه و می‌گه بفرما :))

 

- فاطمه اینطوری ه که وقتی چیزی راجع به کارهایی که باید انجام بدیم -وظایف اینترنی- اشتباه می‌دونه یا نمی‌دونه ترجیح می‌ده از رزیدنت یا پرستار بپرسه! مثلاً چندتا تخت داریم، چندتا مشاوره داریم و ... . من هم از اونایی‌ام همیشه وقتی چیزی رو بلدم نمی‌تونم کنترل کنم خودمو و جواب می‌دم زودتر.:))) و بعد فاطمه چون اعتماد نداره به جواب‌های من عصبانی میشه و تند حرف می‌زنه که «الهه اجازه بده» و بعدِ چند دقیقه علافی یا اشتباه دوباره می‌رسه به جواب من. :)))  اون اولا ناراحت می‌شدم و خشمگینی پیدا می‌کردم که سعی می‌کردم فقط بروز ندم. :)) الان این دو سری اخیر می‌خندم دور می‌شم :)) ولی یه تصمیمی هم گرفتم که دیگه این مواقع به فاطمه جواب ندم یا لااقل قبل جواب دادن تیکه بندازم بهش و بعد جواب بدم. :)) 

 

ویرایش: پیام داد و عذرخواهی کرد ازم :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سفیدی

گاهی دلم می‌خواد که ماشین زمان داشتم، برمی‌گشتم اول دبیرستان و دوباره همون حس زیبای زلال بودن رو تجربه می‌کردم! گاهی فکر می‌کنم خیلی دورم از اینکه دوباره بتونم همون‌طور بشم. همون قدر زلال، همون قدر سفید، همون قدر آرام.. گاهی عمیقاً آرزو می‌کنم که کاش دختری کپی خودم در همون سن و سال داشته باشم! [ولی در ادامه مثل من نشه.‌ : ))]

دلم تنگ شده برای خیلی چیز‌ها. و آرزو می‌کنم کاش حداقل نزدیک گذشته بشم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰